نگاهی به رمان «حمله سرد» / داستانی سوار بر امواج اوج و فرود – خبرگزاری مهر | ایران و اخبار جهان



خبرگزاری بیشتر _ گروه فرهنگ و اندیشه: اولین قسمت از سه گانه «جنگ مست» نوشته مسعود آذرباد مهرماه امسال با عنوان «حمله سرد» توسط انتشارات کتابخانه معارف منتشر و روانه بازار کتاب شد. این رمان درباره مقاومت مردم ایران در برابر حمله مغول است. داستان او از هرات آغاز می شود و در نیشابور، گرگانج، بلخ و طوس ادامه می یابد.

لیلا مهدوی، پژوهشگر کتاب در یادداشتی که توسط خبرگزاری مهر ارائه شده، این کتاب را ارائه کرد.

جزئیات این یادداشت در زیر می خوانید؛

ویل دورانت درباره تاریخ می گوید: «بیشتر تاریخ حدس و گمان است و بقیه تعصب است.

به غیر از رمان های تاریخی مذهبی، پیش از این در حوزه ژانر، اهل رمان های تاریخی نبوده ام.

از سر ناچاری و نصیحت چند کتاب خواندم بعد جنگ مستی که الحق و الانصاف یک سر و گردن از مورخان زمان خود بلندتر نوشته شده بود.

«مست جنگی» زبان ساده ای دارد. او ادعا نمی کند که یک فروشنده جایزه است، اما از همان ابتدا، سالن گرگ من را به یاد هیلاری مانتل انداخت، بدون شباهت موضوعی و حتی ژانری. با این حال، از نظر بصری و جزئیات، بسیار شبیه است.

من کاری به ژانر و زیرژانر آن ندارم. حرف من فرامتن است. داستانی درباره قدرت، ثروت و داستان سرایی انسان. استفاده از دین به عنوان ابزاری برای کسب قدرت، داستان جهل نیست. در تالار گرگ، قدرت متعلق به این کلیسا بود.

داستان درباره فراز و نشیب، عصبانیت و ظلم و سپس آرامش است. به معنای نوعی بازگشت به خود و رسیدن به اصل و ذات است. و به قول مولانا بازگشت به زمان وصال او. همان گونه که انسان راه هستی و هستی را طی می کند.

ثروت قدرت می‌خرد و به آن آزادی می‌دهد تا زمانی که سیلی بخورد رانندگی کند و بدود. البته این داستان آشنایی با تاریخ است که با تغییر جهت تاریخ نمی توان آن را نادیده گرفت.

چه یوزهای مغولی و چه پالتوهای پشم صوفی و ​​گلاب.

عناصر داستانی نیز از ماهیت سرکش تنوع انسانی صحبت می کنند.

مست از همه پیشه های ژانر ادبی، حسرت آدمی و البته بودن را دارد. ما نمی خواهیم ادعا کنیم که نویسنده قصد داشته در کلام خود اگزیستانسیال را بگنجاند، اما همه عناصر داستان را به یک دایره وجودی تبدیل می کند. فیگورهای او نباید سفید و سیاه باشد. با وجود اینکه آنها از خوب و بد صحبت می کنند، اما شخصیت هایی را خلق کرده اند که خاکستری هستند. به همین دلیل است که یک مست جنگی مستعد اومانیسم است.

مست یک داستان جنگی است که بر امواج بالا و پایین سوار می شود. ناهموار است و حوادث از دل می آید و در هم تنیده است. راوی در مستی جنگ دانای کل نیست. او یک متخصص جاز است که بین ذهن جلال الدین و گره های داستان حرکت می کند. همان فرد هدفی که هم ذهن قهرمان و هم دنیای اطرافش را می شناسد. رمان، روایت و روایتی در فضای رئالیسم انتقادی است، اما با توجه به ویژگی های ادبیات ژانر، راهرویی است که از این راهرو به راهروی دیگر می رسد.

مست علاوه بر نحوه بیان داستان، نقشه قوی نیز دارد. همه عناصر مطابق با طرح داستان هستند و هیچ داستان جزئی از سریال منحرف نمی شود. داستان منسجم و در یک خط مستقیم در هم تنیده است که پایانی ندارد.

این بدان معناست که نویسنده قبل از نوشتن نقشه پروپیمانو را می نویسد و سپس روایت های جزئی خود را در جهت اصلی داستان هدایت می کند و به او وفادار است، بنابراین حرف اضافه ای ندارد. سرش شلوغ است و حوصله تماشاگر ندارد. به خصوص که داستان به وضوح ویرایش شده و با فضایی تمیز و مرتب روبرو هستیم.

داستان به ژانر علمی تخیلی و زیرژانر تاریخ تبدیل شده است. این بدان معناست که او باید نقطه حساسی در تاریخ پیدا کند که بتواند تاریخ را از آن برگرداند. نکته این است که او باید هم تاریخ و هم معیشت را بشناسد تا بتواند اتفاقی را جایگزین کند و بسازد که واقعاً هرگز اتفاق نیفتاده است.

من حتی جلال الدین را قهرمان نمی دانم. او همان ضدقهرمانی است که نویسنده توانسته نوعی رابطه همدلانه بین او و ذهن مخاطب ایجاد کند و مخاطب ناخودآگاه منتظر تغییر و حرکت صعودی باشد و در نهایت پایانی نداشته باشد و مخاطب را رها کند. تعلیق

داستان! من باید ادبیات تاریخی زیادی بخوانم. منابع تاریخی حل شده وارد زبان داستان می شوند. چه تغییراتی از زبان ادبی آن زمان به زبان ادبی کنونی رخ داده است و نویسنده تا چه اندازه می تواند توهم زبانی در مخاطب ایجاد کند.

علاوه بر زبان، آداب و رسوم، سنت ها، معیشت، سیاست، فرهنگ، غذا، پوشاک و غیره عناصری وجود دارد که به راحتی به دست نمی آید و نیاز به مطالعه گسترده دارد. هنگامی که اطلاعات به دست آمد، ارزیابی اعتبار آن و خود اعتبار دشوار است.

در تمام این گفتارها به دو دلیل از جنگ مستی انتقاد می کنم، یکی توهم زبانی تاریخ که نویسنده مخاطبی را بین مخاطب و تاریخ انتخاب کرده است و زبان روایت به زبان ادبی معاصر نزدیکتر است تا تاریخ. به لطف در دسترس بودن منابع ارزشمندی مانند تاریخ بیهقی، امکان ایجاد روابط زبانی بیشتری وجود داشت.

و دومی طرح جلد کتاب است. اگر به خود طرح جلد نگاه کنیم، جذاب و ارزشمند است، اما اگر بخواهیم آن را با رمان مقایسه کنیم، بهتر است از عناصر بصری دیگری استفاده کنیم که به طور غیرمستقیم داستان را روایت می کنند، اما در عین حال شما را مجبور به تفکر بیشتر می کنند.

یکی از ویژگی های مستی جنگ، توجه و حتی انتخاب مخاطب است. اگرچه مخاطب این اثر را مخاطب جدی تری در حوزه رمان می دانم، اما نویسنده سعی کرده در خط داستانی خود شفاف باشد تا داستان به درد مخاطب گسترده و ویژه ای بخورد. گرچه شکل مستی جنگ در زبان روایت ساده است، اما انتخاب راوی سوم شخص با هدف پیوند رویدادهای بیرونی و ذهن جلال الدین است و به عنوان پلی بین ذهن مخاطب و شخصیت ضدقهرمان او، رابطه ای همدلانه ایجاد می کند. . همچنین انسجام و زنجیره روایت قوی و محکم است. توصیفات و جزئیات پیچیده داستان نیز حاصل فرم آن است. نویسنده برای نشان دادن وضعیت پیچیده و اسرارآمیز خوارزمشاهیان، به ویژه ذهن آشفته جلال الدین، تصویرسازی و فضای خاصی را ارائه می کند که می تواند این حس را به مخاطب منتقل کند.

«کافورها به شکل مربع چیده شده بودند و کافورهای داخل آن می سوختند و دود و بوی خود را پخش می کردند. در انتهای کافور بیرونی تثلیث بزرگ، ناتیگای، تانگری و ناگی قرار داشتند. ناتیگای از پشم مرغوب و تانگری و ناگی از بره های جوان ساخته می شد. در وسط میدان، نزدیک سه بت بزرگ، اسبی را به چند نیزه آویخته بودند. اسب را با شمشیر مخصوص مغولی از گردن تا شکم بریده بودند. خون اسب در تابه طلایی پایین چکید. یک کاسه بزرگ پر از خون.

خواندن تاریخ، همانطور که متفکران توصیه کرده اند، یکی از راه های شناخت و رشد عقل است، همانطور که هگل متفکر بزرگ آلمانی تاریخ را تکامل عقل معرفی کرد. حال اگر خواندن در سایه رمان و حتی در ادبیات این ژانر محقق شود; لطف خودش را دارد.

خوی دهر در فاجعه بدتر شد

اندیشه حکیمی کجا و برهمانی کجا…

دیدگاهتان را بنویسید